داشتم از خصوصیت های ریز چارلز دیکنز حرف میزدم براشون، از اون روزی که به استادمون ثابت کردم جورج الیوت یه خانوم بوده، از انگلیسی حرف زدن با راننده تاکسی و خلاصه تموم زحمت هایی که خودم تا امروز برای بالا بردن خودم کشیده بودم ازینکه بیشتر چیزایی که بهشون میگفتم رو تو هیچ کلاس و دانشگاهی نخوندم و بابای پولداریم نداشتم که خرجم کنه... یهو مریم تهش برگشت گفت: استاد شما این همه زحمت کشیدین رسیدین اینجا خب آخرش چی شدین؟ دوستاش همه زود پیچوندنش و باهاش دعوا کردن که نگو و زشته و اینا ولی حرف یه بچه شونزده ساله عین یه تلنگر بزرگ بود برام.مریم راس میگفت خب این همه زحمت کشیدم آخرش چی شدم؟این بود اون چیزی که میخواستم!؟ مسخرس...!
+تا وقتی یه عده آدمهایی رو دارن که پا بزارن رو شونه اونها و بالا برسن من و امثال من هیچ چیزی عایدشون نیس چون سوزندگی از ته اعماق!
جفت شش!...