لطفا ترمز دستی را بکشید!

ساخت وبلاگ

زهرا یه لنگه پا واستاده بود جلوی در کلاس و انگار اسهال گرفته بود هی تو خودش وول میخورد و میچرخید. هی میگفت تیچر یه دیقه برم پایین؟ یه دیقه برم دیگه؟ خانم منشی نمیزاشت برم میگفت از معلمت اجازه بگیر! منم هرچی میگفتم خب الان اومدم کلاس قبل من میرفتی باز میگفت تورو خدا برم...آخرش گفت اصن تیچر میایین بیرون بگم؟ وقتی حرفشو زد گوشام داغ شد دلم یه لحظه خواست با پشت دستم محکم بزنم تو صورت دختره ولی حیف که اون لحظه نقشم معلمش بود و مجبور بودم چون میدونستم باهاش برم پایین گوشمالی پسر مردم! اونم کی؟ من! زهرا پسره رو صدا زد و یه پسره عنتر قد بلند یهو واستادجلوم. راستش اولش ترسیدم اما بروز ندادم، سیمکارتشو پرت کردم روش و محکم گفتم یبار دیگه این دوروبر پیدات شه خودت میدونی! 

تو کل تایم کلاس بااون قیافه عصبانیم که بچه هارو تهدید کرده بودم خدمتشون میخام برسم و اونا باادب نشسته بودن، مدام داشتم فک میکردم ب ولنتاین سال قبل خودمون! به اون روز برفی! حال جفتمون خوب بود داشتیم میرفتیم تو همون یه ساعت باهم خوش بگذرونیم. از ماشین که پیاده شدیم گفت دستمو بگیر! یهو یه لحظه انگار برق منو بگیره؛ این کارو نکردم. حس کردم دلخور شد اما خب منظورم نبود برام مهم نیست یا دوسش ندارم یا هرچیزی تو این مایه ها. اون لحظه یه آن فک کردم چقد میتونه اون ساعتا و لحظه ها برامون معنی پیدا کنه!؟ اینکه اون کار هردومون واقعی میتونست باشه یا از رو فکر، حس یا هوس!؟ اینکه اون لحظه حس من و اون مثل همه یا نه!؟ اینکه یه دست گرفتن تاکجای زندگی یه آدم رو مشخص کنه؟! اینکه کِی قراره ارزششو بفهمیم!؟ و هزار جور فکر دیگه... نمیدونم با دیدن ماجراهایی مثل زهرا و نگین و همسناشون، اینقد بی پروا بودنشون، اینقد جسارتشون، اینقدعشق شوهر بودنشون، و اینجور تشنه بودنشون نسبت به جنس مقابلشون گاهی وقتا فک میکنم شاید من راهمو غلط اومدم. شاید من خیلی عقب موندم. شاید... ولی الان بعد دوسال با تموم فکرا و نگرانیا و کنترل کردن  و غرغرای هول هولکیم به جونش تا یه حدی مطمنم آدمی رو که پیدا کردم ارزش اینکه دستشو بگیری و از گفتن دوست دارم بهش نترسی و حس خوب کنارش بودنو تجربه کنی داره ...

 نمیدونم واقعا این نسل چی قراره بشن دوست داشتنای اینا درسته یا مال ما!؟ نمیدونم ...

جفت شش!...
ما را در سایت جفت شش! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 159 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 18:42