تدی بیر

ساخت وبلاگ

توی این پونزده سالی که معلمم شاید نزدیک دوتا بیشتر کلاس کودکان نداشتم. امسال یدونه کلاس برداشتم همشون دختربچه هفت تا ده ساله که هرکدومو میبینم تا ته دلم براشون غش میره...

امروز نشسته بودم نگاشون میکردم یهو کیانا با اون چشمای سیاهش واستاد جلوم، تدی رو داد بهم گفت خانوم برای دخترتون...

زبونم بند اومد فقط مات زل زدم به عروسکه... یادم اومد گفتم من بچه میخاما چقد ببین نازن به مسخره گفت خودم میسازم برات عیب نداره...

چقد زندگی عجیبه هیچوقت تصورشو نمیکردم مادر نشم و حسرت داشتن یکی ازینارو بخورم... 

                                     

-بیست و شش. تیر.صفردو

جفت شش!...
ما را در سایت جفت شش! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 17:58