توحید

ساخت وبلاگ

صدای رایوی تاکسی ک درومد یهو دلم پرشد..

دستامو باز میکردم داد میزدم "ای وای دلُمـ رفت ..." میومد بغل میکرد موهامو میکشید،میچلوند تو سینه‌ش میگفت: آبلیمو بده بخوره حالش خوب شه جایی نره" بعدم هرهر میخندید...

کی باور میکرد اونجور ازش کتک بخورم؟ کی باورش میشد مادوتا یه سال باهم قهر باشیم؟ 

+من بخاطرش جلوی داداشمم واستادم انصافه این روزا ...؟


جفت شش!...
ما را در سایت جفت شش! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 26 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:16