سیویک سال هیچوقت جلوی کسی گریه نکردم. به تمام شاگردا و دوستامم یاد دادم از "ازدست دادن کسی نترسه" و گریه نکنه... حالا یکساله ونیمه وقتی همکارم میگه اون نامردو ول کن بچسب ب زندگیت، ازین صندلی به اون صندلی بغضم میگیره و با حرف اون یکی همکار که میگه "برات نمک نذری آوردم یه کم دلت شاد بشه بازم مث قبل بشی ماخندهتو ببینیم" همش میترکه ... دیگه هیچ چیزدنیا برات فرقی نداره وقتی ب خودت میگی اصن برا کی مهمه دیدن اشک تو؟!
برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 157