دنیای این روزای من ...

ساخت وبلاگ

دانشگاهو ول کردم.موسسه عذرمو خواست، مدرسه‌هم خودم کلاسامو واگذارکردم. به خانم شین مدیرجدیدم ک تقریبا نزدیک ۶ ماهی میشه هم هفته پیش گفتم نمیتونم یه مدت بیام... 

دیشب زنگ زد ب بهانه تولد منو کشوند موسسه و تا شب نگهم داشت. شب وقتی داشت میرسوندتم خونه گفت: تو این‌همه درس خوندی، اینهمه سال درس دادی و ترجمه نوشتی و کار کردی، اینهمه خوبی و قشنگی و کوفت و درد.. حیفه الان تو این سن اینجوری دنیارو ول کردی... حیف نیس اینجوری بررسی از مرجع دنیای طبق کپی رایت غم غصه شدی؟حیف نیس اینقد ناامیدی؟ هی گفت گفت گفت... اخرش حوصلمو سر برد گفتم: من اینجوری نبودم...به جرز دیوارم میخندیدم... من قرص اعصاب کجاخورده بودم؟ چندبارتو عمرم بلند بلند جیغ زده بودم؟ چندبار کسیو نفرین کرده بودم؟ کی بخاطر جوون مرگ شدن بچه مردم تا جا داشت خودمو کتک زده بودم؟ اصن مگه من چندسالمه چی میخاستم از دنیا که...؟ تو این یه سال قد تموم عمرم غصه خوردم... حس میکنم تو دلم پرغمه.. کسی ک میگفت دوسم داره پشتمه یهو پشتمو خالی کرد از دشمنم بدترباهام تا کرد همچین جاخالی داد خوردم زمین خورد شدنمو خودم شنیدم چه توقع از بقیه؟ گفت به این فک کن ک شاید قسمتت اینجوری بوده.. شاید یه سال بعد میرفتی و جور دیگه برمیگشتی...حیف تو نیست؟ دنیا پر از مرد ونامرده ... یهو حال دلم خراب شد گفتم همین دیگه! چندسال هرصب ک چشمامو بازکردم تا شب ک ببندم باخودم تکرار میکردم هرچیم نباشه مرده... حالم ازهمین نگاه ها و حرفای آدما بده ک از همه جا در رفتم... هرکی رسید روم قیمت گذاشت معادل داشته هاش وزنم کرد کی تو دلمو دید؟؟ جواب اونهمه محبت اینجوری بود؟

نمیفهمیدم حالمو..دم درمون دیدم واستاده میگه نصف ب نصف روز اول ک اومدی شدی... اینجوری نریز تو دلت بیصدا... بسه اشکاتو پاک کن برو تو...

جفت شش!...
ما را در سایت جفت شش! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:33