جفت شش!

متن مرتبط با «شاید یه روز خوب بیاد» در سایت جفت شش! نوشته شده است

قصه این روزهای زندگی من

  • اولی:سلام خوبی چطوری؟... گریه... نفر بعدی: سلام چطوری؟ میری؟.... گریه... بعدی: سلام میشه نری؟ نرو بمون... گریه.... چقد دنیا بی‌وفا بوده... هرچی تلاش میکنی تغییر بدی نمیشه که نمیشه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ز بغض روز بدرقه تا گریه های راه دور...

  • هر یه دونه وسیله که اضافه میشه به اون چمدون بنفش گوشه اتاقم، تو هر کدوم یه غمی به ته چشمای مامان بابا اضافه میشه مه تا این سن هیچوقت ندیده بودم... اشکام داره میریزه قلبم میلرزه نمیتونم تایپ کنم .... چجوری میخام برم ...!؟ کاش صبح که چشمامو باز میکردم میدیدم همه این ده سال خوابه... ده سالی که اندازه بیست سال بزرگم کرد... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. -دوازده شهریور. صفردو بخوانید, ...ادامه مطلب

  • که یه روز تو بیـــایی و بمــــانی

  • گفتم: یه کم بگذره یادت میره می بینی انقد بی ارزش بوده که اصلا لیاقت نداره حتی فکر کنی بهش چه برسه بخایی نبخشیش یا ازش متنفر باشی... گفت: دلمو شکست عیب نداره اما فقط چند وقته یه سوال داره منو به فنا میده اینکه "واقعا با خودش نمیگه با زندگی این بشر چیکار کردم؟!؟" حامد گوشیو قطع کرد رفت خوابید، این آهنگ اومد دم گوشم یهو حرف حامد هی تو گوشم دنگ دنگ تکرار میشد... تموم این پنج شش سال زندگیم مدام این سوالو از خودم پرسیدم ولی تهش هیچی نبود جز اشک و اشک و اشک.... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. -پونزده.اسفند.صقریک بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جای تو خالیه...

  • ساعت پنج و ربع صبحه و الان از راه آهن اومدم بیرون نشستم در مترو باز شه. یه پسره نشسته اونورتر آهنگ فرزاد فرزین گذاشته خیلی ریز ریزکی زار میزنه...  "تو فکرمی همیشگی تو ، جای تو خالیه... جای تو خالیه... " هی میخونه اینو .... هی اون هق هق زار میزنه ...   پوووف.... چه دنیاییه اینهمه غم اینموقع صبح...                       _هیفده. بهمن. صفریک, ...ادامه مطلب

  • شاید

  • نگو هیچی رو به راه نمیشه ، شاید شد ...                + خلاصه زندگی امسال من: جاده، من، کوله م، مترو تهران   _ بیست و پنج. بهمن. صفر یک  , ...ادامه مطلب

  • یه شبه بزرگ شدم

  • اولین ریجکتی اومد! دانشگاه تاسمانیا استرالیا!  اولش خیلی گریه کردم، آرش هم کلی سرزنشم کرد، اما حقیقت اینه هروقت مشکلی میاد جلوم اولش داغ میکنم، بعد میگم ازین بدترشو گذروندم، قرار بود از نبود من هرشب مست کنه آواره خیابونا بشه، قرار بود بمیرم، ولی درد کشیدم زنده م... قویتر شدم... یه شبه بزرگ شدم... پس اینم میگذره..., ...ادامه مطلب

  • کی میدونه ۵ سال چقد طولانیه؟

  • درو باز کردم برم تو از پشت شیشه چشمم افتاد به یه جوون قدبلند با ته ریش و عینک مستطیلی شکلی ک یه آن ب نظرم آشنا اومد. نیمرخش منو سریع برد اون روزی ک لم داده بودم بغل بابک و اون لحظه باهیچی تو دنیا عوضش, ...ادامه مطلب

  • صدام غمگینه از بس گریه کردم...

  • میگن یه روایتی هست امام صادق گفته که هرکس انسانی رو بخاطر گناه و اشتباهش سرزنش کنه از دنیا نمیره تا روزی ک اون اشتباهو خودش مرتکب بشه... تمام این مدت هرشب ک سرمو گذاشتم رو بالش، هربار ک چشمام قبل خواب خیس شده، هربار که از گریه, سردردای وحشتناک اومده سراغم، کیلومترها زندگیمو دنده عقب رفتم و با خودم گفتم خدایا ینی کجای راه زندگیم دل کسیو شکستم الان سرم اومده؟! , ...ادامه مطلب

  • یه چیزی سر گلوم داره تیر میکشه...

  • می‌بینین هیچی نمیگم، می‌بینین چیزی, نمینویسم هی برام کامنت بدین چقد غم داری، می‌بینین ساکت نشستم یه گوشه قایمکی میخونم حرفی نمیزنم، همش ازین نیست خوبما... فک نکنین صب ک پلکامو باز میکنم تا شب ک بخوابم هی هزاربار نیس ک از خودم نپرسم کجا وقت کردی اینقد نامرد بشی رو من؟  شاید بابام از خونریزی چشام راست حدس زده میگه سکوتته که آدمو بیشتر از زاریت نگران میکنه..., ...ادامه مطلب

  • دنیای این روزای من ...

  • دانشگاهو ول کردم.موسسه عذرمو خواست، مدرسه‌هم خودم کلاسامو واگذارکردم. به خانم شین مدیرجدیدم ک تقریبا نزدیک ۶ ماهی میشه هم هفته پیش گفتم نمیتونم یه مدت بیام...  دیشب زنگ زد ب بهانه تولد منو کشوند موسسه, ...ادامه مطلب

  • شاید ویدا راست میگه

  • عکسی ک امیر ازم گرفته رو گذاشتم جلوم و مث عاشقا خودمو خوب ورانداز میکنم...صورت سفید،لبای کوچیک، دماغ گنده، چشمای عسلی، ابروهای نازک، موهای فرفری خرمایی قهوه ای، عینک نازک مستطیلی، دندونای خرگوشی... ب هرکدوم ک نگاه میکنم یاد یه حرفش میفتم.  دستشو چنگ میزنم میگم: پوستت از من سفیدتره ینی چی که تو مردی اخه مثلا + من سفیدم یا تو؟  خب من سبزه.. +نخیر ...من اینجوریتو دوس دارم ... من:لبامو پروتز کنم؟ اینجوری قلمبه عین عربا شیکه کیف میده +نخیرم زشته اونجوری من اینجوریتو دوس دارم... من: واااااای یه ذره پول بده دماغمو عمل کنم چیه اینجوری عروس دماغ گنده + چی؟ پول؟ دماغ؟ وای عزیزم دماغت خیلیم شیکه اینجوریتو دوس دارم... +دختر باید ابرو پهن باشه... من: با ماژیک کشیدم کلفت شد گفتم اینجوری خوبه؟ +وای موکت چیه همونجوریتو دوس دارم نخواستم... +چش عسلی کی بودی تو؟ ... موفرفری کی بودی تو؟؟... این سنجابه عینکیه استیکره توییا... من: ^_^  حرفاش یادم ک میفته حس میکنم قلبمو چاقو چاقو میکنن...  قبل اینکه بفهمم کلی گریه کردم... نمیدونم شاید ویدا راس میگفت اونی ک دوست داشته باشه ازت نمیگذره هیچوقت ولت نمیکنه ... نمیدونم شاید... , ...ادامه مطلب

  • کسی چمیدونه شاید فک کنن چشمامه ک اینقد درد میکنه نه قلبم...

  • تلگراممو پاک کردم ب زور بازمیشه. تماس های گوشی رو دایورت کردم. اس‌م‌اس های گوشیو جواب نمیدم.کامنتای اینجارو جواب نمیدم.اینستاگراممو هم پاک کردم تا از گوشه نگاه ها و حرفا و شوخیای دوستای مشترکمون فرار کرده باشم... حتی دیگه مطمن نیستم اینجارو بخونی.. چ,چمیدونه ...ادامه مطلب

  • آدم چجوریه ب دلش حالی کنه اشتباه کرده؟ چجوری بفهمونه جواب خوبی بدیه ...

  • صبح ک از خواب پامیشم اولین کلمه ای ک میاد به ذهنم اینه: "بابک"! دستمو میندازم ب گوشیم اما دیگه نیست هیچکدوم نیستن... بغض گلومو میگیره و از پشت پلکای بسته‌م دونه های اشکام میچیکه رو بالشم... تمام روز گیج و منگ و دلشکسته‌م و با این سوال ک هرکی میرسه م,بفهمونه ...ادامه مطلب

  • دنیای این روزای من

  • از ساعت نه شب رفتم تو تخت چراغارم خاموش کردم نشستم دارم عکسامونو نگاه میکنم. مامان با "چرا شام نخوردی؟" میاد تو اتاق میبینه دارم گریه میکنم میپرسه چرا گریه میکنی؟ دیگه حال ندارم برعکس همیشه اشکامو قایم کنم میگم: برای خودم... ! انگار دیگه اونم حال این روزامو میبینه و میدونه دلم چقد پره و مث همیشه نمیگه"خب عیب نداره حالا گریه نکن"،  هیچی نمیپرسه و با دلخوری سرشو میندازه پایین میره..,دنیای,روزای ...ادامه مطلب

  • دنیای این روزای من ....

  • از ساعت نه شب رفتم تو تخت چراغارم خاموش کردم نشستم دارم عکسامونو نگاه میکنم. مامان با "چرا شام نخوردی؟" میاد تو اتاق میبینه دارم گریه میکنم میپرسه چرا گریه میکنی؟ دیگه حال ندارم برعکس همیشه اشکامو قایم کنم میگم: برای خودم... ! انگار دیگه اونم حال این روزامو میبینه و میدونه دلم چقد پره و مث همیشه نمیگه"خب عیب نداره حالا گریه نکن"،  هیچی نمیپرسه و با دلخوری سرشو میندازه پایین میره.. ,دنیای,روزای ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها