ساعت دو شبه. نشستم تو تراس و توی تاریکی زل زدم ب خلوت شب کوچه و خیابون مجاورش. یاد اون شبی افتادم که قایمکی داشتم ازپشت همین پنجره نگاش میکردم وقتی گفته بودم "کسی دوسم نداله" و ازون سر شهر پاشده بود اومده بود دم در... ساعت دوشبه و دلم قد هزارتا شب گرفته و پشت همه اشکهام از خودم میپرسم "کسی ک چهارر,ساعت ...ادامه مطلب